نماز مغرب و عشاء میخواندم، مثل همیشه آمد کنارم ایستاد. چادرش را نصفه و نیمه روی سرش انداخته بود. هر موقع که من یا مادرش نماز میخواندیم جانماز را بر میداشت و فقط مینشست و سجده میرفت. اما ایندفعه همان اندک توجهی هم که در نماز بود مشغول او شد.
ایستاد، نگاهش به من بود. رکوع رفتم، او هم رکوع رفت. نگاهش همچنان به من بود و لبخند کودکانه بر لبهایش. ایستادم، ایستاد. دستها را برای قنوت بالا آوردم، دستهای کوچک خود را بالا آورد. سجده رفتم، او هم سجده رفت. لحظه شماری میکردم تا نماز تمام شود و این شور و احساس پدری را بر سرش خالی کنم!
صبحها که از خواب بلند میشود، مادرش نیست. اوایل خیلی بهانه میگرفت، اما کم کم برایش عادی شده است و پدر و مادر صبحش را شناخته! اولین کارش این است چادرش را پیدا می کند، دمپاییاش را میپوشد، گوشهای مینشیند و بازی میکند. چادر کوچک نماز و چادرهای مادرش را از همه اسباب بازیها بیشتر دوست دارد. چنان رو میگیرد که انگار این کودک یک سال و ده ماهه سالها چادر داشته است. خوش به حال آنهایی که دختر دارند.
گفتار و رفتار پدر و مادر در تربیت فرزندان بسیار موثر است. این کودکان معصوم هیچ گونه بدی و زشتی گفتاری و رفتاری ندارند. ما هستیم که شخصیت دینی و اجتماعی آنها را تا حد فراوانی شکل میدهیم. مسئولیتی بسیار سنگین پیش روی ماست و باید در برابر خداوند متعال سربلند باشیم.
سخنرانی هیئت که تمام شد خانمی آمد و با بغض از بی نمازی فرزند 16 سالهاش شکایت کرد. موارد را یک به یک بررسی کردیم، انگار همه راهها را امتحان کرده بود ولی فایده نداشته است. در آخر گفت فقط یک مسئله هست، پدرش هم نماز نمیخواند و در دیگر مسائل هم رعایت نمیکند! اتفاقاً چند بار گفته اگر نماز خواندن خوب بود چرا بابا نمیخواند. پس از پرس و جو مشخص شد که دوستانی ناباب هم دارد.
برای دیندار شدن فرزندان خیلی زودتر از اینها باید به فکر بود، حتی قبل از تولد! مقالهای تخصصی با عنوان تربیت عبادی کودکان، بسیار مفید است و برای مطالعه کلیک نمایید. لیست مجموعهای مفید از کتب تعلیم و تربیت کودک و نوجوان هم هست که إن شاء الله به زودی آن لیست تهیه میشود.
بالاخره روزی که امیدش را داشتیم فرا رسید. روزی که سفیرِ صاحبِ مُحرَّم، ماه توبه، از دیار ما انسانها پر میکشد. سِرّ شهادت مسلم بن عقیل در این روز چیست، خدا میداند. راستی دعای این روز هم از آنِ اباعبدالله علیه السلام است. بندگی و شهادت و ولایت و ایثار و توبه و گذشت، همه؛ در این روزها به هم گره خورده است!
در هیچ روزی به اندازه این روز، خداوند بندگان خود را از آتش جهنم آزاد نمیکند؛ برای توبه و بخشش، بعد از شبهای قدر میتوان به این روز امید داشت. بندهی من تو را بس نیست؟ روزهای جداییمان کافی نیست؟ کمی طولانی نشده؟ من دیگر تحمل ندارم؟ تو چگونه تحمل میکنی؟ نمیخواهی باز گردی؟ منتظرت هستم، بیا...
پروردگار مهربان ما خودش میگوید: وَهُوَ الَّذِی یقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیعْفُو عَنِ السَّیئَاتِ وَیعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ او کسی است که توبه را از بندگانش میپذیرد و بدیها را میبخشد، و آنچه را انجام میدهید میداند. شوری/25. خودش میگوید: لَو عَلِمَ المُدبِرون عَنّی، کَیفَ إشتیاقی بِهم و إنتِظاری إلی تَوبَتِهم، لَماتُوا شَوقاً عَلَیّ و لَقطعت أوصالُهم. اگر روی گردانندگانِ از من میدانستند که اشتیاقم به آنها و بازگشتشان چگونه است، حتما از شوق بر من میمردند و رگهای گردنشان قطع میشد!
بعضی از بندگان خداوند لذتِ معنویت و حلاوت عبادت را نچشیدهاند و فقط در لذتهای کاذب و زود گذرِ گناه و معصیت غوطهور هستند، اما غافل از شیرینی و لذتِ معنویت هستند. فکر میکنند که دیگر تمام است و خداوند آنها را دوست ندارد. اما غافل از اینکه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله فرموده: توبه کننده از گناه مانند کسی است که گناهی نکرده باشد. میزان الحکمه، ص169. غافل از اینکه فرموده: إنّ اللَّه تعالى یُحبّ الشّاب التّائب. خداوند جوان توبه کار را دوست دارد. نهج الفصاحه، ص305.
غافل از اینکه اگر توبه واقعی و پشیمان باشد و قصد بازگشت نداشته باشد، همان گناهانش تبدیل به خوبی و نیکی میشود، باور نداری؟ خودش فرموده: إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِکَ یبَدِّلُ اللَّهُ سَیئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدل میکند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است! الفرقان/70.
خداوند به حضرت داود وحی کرد: ای داود! هر گاه بندهی مومنِ من گناهی کند و سپس از آن گناه برگردد و توبه نماید و به هنگام یاد کردن از آن گناه از من شرم کند، او را بیامرزم و آن گناه را از یاد فرشتگان نگهبانِ اعمال ببرم و آن را به نیکی بدل کنم و از این کار مرا باکی نیست که من مهربانترین مهربانانم. میزان الحکمه، ص173.
بهترین فرصت است، کاملاً مثل اینکه پدری آغوشش را باز کرده و منتظر بازگشت فرزند خطاکار خود هست. فقط باید بندهی زرنگی باشیم و فرصت را غنیمت بشمریم. خدایا به ما شیرینی و حلاوت ذکر و عبادت خودت را بچشان و از شیرینی کاذب و زود گذر گناهان نجات بده. إن شاء الله بچشیم تا سراغ لذتهای پوچ نرویم. این نامهای است از یک جوانِ توبه کرده در اعتکاف رمضان که به ایمیل یکی از دوستان فرستاده است:
از اون روزی که توی اعتکاف با هم صحبت کردیم، زندگیم از این رو به اون رو شد. فهمیدم کی هستم و کجام. خیلی پشیمونم چرا چهار سال پیش نفهمیدم که دارم راهِ اشتباهی میرم. نماز نخوندن؛ با دختر، رابطههای مختلف داشتن؛ بیخیال بودن و هزار تا اشتباه دیگه. از اون روز که از اعتکاف بیرون اومدم، از این رو به اون رو شدم. خدا رو شکر دیگه آدمِ گذشته نیستم و نخواهم شد.
تازه فهمیدم نمازِ سر وقت خوندن، چه صفایی داره، تازه فهمیدم توبه کردن چه صفایی داره، تازه خودم رو پیدا کردم، تازه فهمیدم نماز شب خوندن عجب حال و هوایی داره که تو دل شب بلند بشی وضو بگیری و نماز بخونی. تازه فهمیدم تو قنوت نماز وتر دعا کردن عجب حال و هوایی داره. چقدر باحاله روزی یک صفحه قرآن بخونی و با خدا درد و دل کنی، فقط پشیمونم چرا زودتر خودم رو پیدا نکردم. اشتباه نشه تا قبل از عید فطر هنوز یک جورایی شیطون گولم میزد، ولی میشه بگی تقریبأ یک ماه همه چی رو گذاشتم کنار.
اگر لذت ترک لذت بدانی
دگر شهوت نفس، لذت نخوانی
هزاران در از خلق بر خود ببندی
گرت باز باشد دری آسمانی
با این چه شورش است که در خلق عالم است، باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است، باز بوی محرم آمد، ماه عشق و خون و شمشیر و امتحان. باز آسمانها و زمین میلرزد. (مصیبة ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام و فی جمیع السموات و الارض) الحمد لله، بغضهای نشکفتهی یکساله باز شکسته میشود، کوله بارهای سنگین گناه برچیده میشود، ای مادران پیرهن سیاهِ کودکان خود را آماده کردهاید؟ چه نوایی دارد این شعر: بچه بودم که مادرم حرز تو گردنم میکرد، وقتی محرم میومد پیرهن سیاه تنم میکرد...
یا امیرالمؤمنین روحی فداک فقط دو هفته از شادیِ غدیرت گذشته است، دو هفتهی پیش اشرف انبیاء تو را در برابر صدها هزار گوش و چشم، مولا و امیر این امت معرفی کرد، ولی دو ماه بعد همه کر و کور شدند و اجر رسالت و نجات از جاهلیت را فراموش کردند. (لم یمتثل أمر رسول الله) پایهی کربلا و مقدماتش چیده شد و تا ظهورِ موعود همهی جهانیان را یتیم کردند.
یک قافله از حج عزم سفر کرده و در بیابان با زن و کودک، راهی کرب و بلاست. بیش از هزار سال است که میلیونها قافلهها از جان و مال و نفسهای مردم در پس این قافله در حرکتند. (این حسین کیست که عالم همه دیوانهای اوست، این چه شمعیست که جانها همه پروانهی اوست)
کرب و بلا؟ چرا راهی کرب و بلا؟ یااباعبدالله تا دیر نشده نمیخواهی علی اصغر را با مادرش بازگردانی؟ یا اباعبدلله نمیخواهی زینب سلام الله علیها را بازگردانی؟ شاید آن سرزمین بلندیهایی (تل زینبه) داشته باشد! به رقیه و بچهها بگو با زینب بازگردند. هنگام میدان رفتنت طاقت ندارند. قاسم، همان که مرگ برایش از عسل شیرینتر است، بگو برگردد. آنجا اسبهایش...
یااباعبدالله به علمدار بگو صدای عطش کودکان دلش را آشوب نکند، صبر کند، بگو تنهایت نگذارد و به شریعه نرود، بچهها بی آبی را تحمل میکنند اما بی عمو نمیتوانند باشند. بگو تو باشی هم دل من قرص است هم خیمههایم پابرجاست. (أنت صاحب لوائی و إذا مَضَیتَ تفرق عسکری) یااباعبدالله میدان رفتن علی اکبرت را چه میکنی؟ (ثُمَّ نَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ آیسٍ مِنْهُ) بگو همه برگردند. ولی نه، ولیِ خدا تنها باشد؟ هنوز پنجاه سال از شهادت رسول خدا نمیگذرد، شاید آن سرزمین کرب و بلا نباشد...
باز محرم آمد، باز دلم هوایی میشود، روح و جانم خدایی میشود، باز دلم کربلایی میشود، باز نینوا پر از صدای لالایی میشود. باز محرم آمد اما دلم مَحرم نشد و هنوز نامحرم است.
آنتوان بارای مسیحی: اگر حسین علیه السلام از آن ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی بر میافراشتیم و در هر روستایی برای او منبری بر پا مینمودیم و مردم را با نام حسین علیه السلام به مسیحیّت فرا میخواندیم.
کلیک بفرمایید: نگاه مورخان و داشمندان غربی درباره امام حسین علیه السلام
بسیاری از افراد بودند که از همان ابتدای راه، امام حسین علیه السلام را تنها گذاشتند و همراه ایشان به کربلا نیامدند. اما افرادی هم بودند که با امام هم پیمان شدند و تا کربلا و حتی روز عاشورا همراه امام بودند. اما چنان باختند که تا قیامِ قیامت لکهی ننگ آن باخت، باقی خواهد ماند و انگشت حیرت به دندان عالمیان.
ضحاک بن عبدالله مشرقی فردی است که با امام هم پیمان میشود و حاضر است در رکاب امام بجنگد. البته مشروط! تا وقتی که امام سربازانی داشته باشد و تنها نباشد و جنگیدن او فایده داشته باشد.
روز عاشورا وقتی که با شهادت بیشتر یارانِ امام، کم کم تنهایی حضرت نمود پیدا میکند، خدمت امام میرسد و شرطش را گوشزد میکند و با اسبی که از قبل در میان خیمهها پنهان کرده بود میگریزد. (نامهها و ملاقاتهای امام حسین علیه السلام ص324؛ عبرات المصطفین، ج2، ص54؛ حیاة الامام الحسین علیه السلام، ج3، ص229؛ فرهنگ عاشورا، ص269.)
هر چه تفکر در احوال این افراد شود کم است، باید بیش از پیش مراقب خود و اعمالمان باشیم. سختیها و گرفتاریها و مصیبتهای روز عاشورا را به چشم خود میبیند، تنهایی و مظلومیت امام و اهل بیتش را میبیند، اما چه میشود که در این لحظات حساس و سرنوشت ساز امام را تنها میگذارد؟
برای ما که اینها را در روضهها میشنویم و خونمان به جوش میآید و میسوزیم و آرزو میکنیم که کاش در کربلا بودیم و حضرت را حمایت میکردیم، بسیار باید درس آموز باشد. چه بسیار یا لیتنا کنّا معک (ای کاش در صحرای کربلا در رکابت بودیم) میگوییم، اگر بودیم آیا تا آخرین نفس، تا آخرین قطره خون خود ثابت قدم بودیم؟ چرا راه دور برویم؛ اکنون در راه امام و اهداف قیامش ثابت قدم هستیم؟ جنگیدن در رکاب امام و یا حتی مبارزه با امام منحصر در میدان کربلا نیست!
یکی از اساتید اخلاق بهمون گفت: اگر نماز صبح شما قضا شد بدون رو در بایستی و خجالت، سر درِ حجرهی خود را پرچم عزا نصب کنید!
گاهی اوقات فکر میکنیم چون دیر میخوابیم، یا ساعت بیدار باش نگذاشتهایم، بیدار نمیشویم. اما بارها شده که دیر خوابیدهایم و زودتر از صدای زنگ بیدار شدهایم! عقیده و استواریِ اعتقاد و ایمان و بعضی از گناهان، خیلی مهم است. البته عوامل طبیعی دیگری هم هست. دوستی داشتیم هنگامی که صدای اذان صبح را میشنوید و بیدار میشد، یک آن تمام قامت میایستاد و معطل نمیکرد و سریع وضو میگرفت و نماز میخواند، اما نویسنده...
از مرحوم نخودکی (آیت الله شیخ حسنعلی اصفهانی، استاد امام) نقل است که «امام سجاد علیه السلام مى فرمایند: اگر آدمى، یک اربعین به ریاضت پردازد، اما یک نماز صبح از او قضا شود، نتیجه آن اربعین ، هباء منثوراً (گرد و خاک و پوچ) خواهد گردید...بدان که تمام عمر خود، تنها یک روز، نماز صبحم قضا شد. پسر بچهاى داشتم شبِ آن روز از دست رفت. سحرگاه، مرا گفتند که این رنج فقدان را به علت فوت نماز صبح، مستحق شده اى. اینک اگر شبى، تهجدم ترک گردد، صبح آن شب، انتظار بلایى مىکشم.» نشان از بی نشانها، ص31.
از آیت الله العظمی بهجت نقل است: «اگر بر نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا مواظبت کنید و آنها را سر وقت بخوانید، خدای متعال شما را برای نماز صبح بیدار میکند و نمیگذارد قضا شود.»امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف: مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ الْغَدَاةَ إِلَى أَنْ تَنْفَضَّ النُّجُومُ. الإحتجاج على أهل اللجاج، ج2، ص: 479.
از رحمت خدا دور است، از رحمت خدا دور است کسی که نماز صبح را تا ناپدید شدن ستارگان به تأخیر بیندازد.
خدا نکند که قضا شود!
جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی قَدْ حُرِمْتُ الصَّلَاةَ بِاللَّیْلِ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ أَنْتَ رَجُلٌ قَدْ قَیَّدَتْکَ ذُنُوبُکَ. اصول کافی، ج3، ص450.
شخصی خدمت أمیرالمؤمنین علیه السلام رسید و عرض کرد که از نماز شب محروم میشوم، امام به او فرمودند: تو مردی هستی که گناهانت تو را در بند کرده است.
البته باید توجه شود که همیشه دلیل محروم شدن، گناه نیست.
مردی در حضور امیر المؤمنین علیه السلام نماز خود را با شتاب به جا میآورد. حضرت نگاهی به او کرده و فرمود: چند وقت است اینگونه نماز میخوانی؟ او گفت: مدت هاست. حضرت فرمود: مَثَل تو نزد خداوند مثل کلاغی است (که منقار بر زمین میکوبد. سجده تو خضوع در برابر خدا نیست، منقار به زمین کوبیدن است.) اگر اینگونه بمیری بر غیر ملت و دین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مردهای. سپس حضرت در مورد کم گذاشتن در نماز فرمود: به درستی که دزدترین مردم کسی است که از نمازش بدزدد. بحارالأنوار، ج84، ص242.
امام صادق علیه السلام: لَن تنالَ شفاعتُنا مُستخّفاً بالصَّلوة. اصول کافی، ج2، ص270.
هرگز شفاعت ما به مردمی که نماز را سبک بشمارند، نخواهد رسید.
امام صادق علیه السلام: أَوَّلُ مَا یُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ عَلَى الصَّلَاةِ فَإِذَا قُبِلَتْ قُبِلَ مِنْهُ سَائِرُ عَمَلِهِ وَ إِذَا رُدَّتْ عَلَیْهِ رُدَّ عَلَیْهِ سَائِرُ عَمَلِهِ. من لایحضرهالفقیه، ج1. ص209. وسائل الشیعة، ج4، ص34. بحارالأنوار، ج7، ص268.
اولین چیزی که بنده به آن محاسبه میشود نماز است. اگر قبول شود، سایر اعمالش نیز قبول می شود و اگر قبول نشود سایر اعمال نیز قبول نمی شود.
والله إنَّکُم لِتَعرَفُون مِن جِیرانِکُم و أصحَابِکُم مَن لَو کَان یُصَلِّی لِبَعضِکُم مَا قَبَّلَهَا مِنهُ لإستِخفَافِه بِها، أن الله لایُقبَل إلّا الحَسن، فَکَیفُ یُقبَل مایَستَخَفَّ بِه؟ میزان الحکمة، ج 5، ص387.
قسم به خدا، شما از همسایگان و دوستان خود کسانی را می شناسید که اگر برای بعضی از شما نمازی بخوانند، به علت کوتاهی وبی اعتنایی هایی که بر آن روا داشته، از او قبول نخواهیدکرد، همانا خداوند چیز نیکو و شایسته را فقط می پذیرد، پس چگونه بپذیرد عبادتی راکه به آن بی توجهی شده است؟
و چقدر احادیث دیگر که درباره نماز است...
ادعا میکنیم و یا به ما میگویند که شاگرد و سرباز و شیعهی مکتب صادق آل محمد علیهم السلام هستیم. چقدر در این ادعا صادق بودهایم و به سخنان آنها و دستورات و تعالیم دین اسلام، گوش و عمل کردهایم؟